فرازهایى از بیانات امام خامنه ای درباره عاشورا
برای مشاهده ی باینات رهبر به ادامه مطلب بروید !
«کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلاء»
این که گفتند: «کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلاء» به معناى این است که زمان مىگذرد، اما حوادث جارى در زندگى بشر، حقایق آفرینش دست نخورده است. در هر دورهاى انسانها نقشى دارند که اگر آن نقش را بهدرستى، در لحظه مناسب، در زمان خود ایفاء کنند، همه چیز به سامان خواهد رسید، ملتها رشد خواهند کرد، انسانیت گسترده خواهد شد.(26/1/1388)
امام حسین(ع) به عاشورا جان می دهد
روز عاشورا - دهم محرم - فى نفسه با روزهاى دیگر فرقى ندارد؛ این حسین بن على(ع) است که به این روز جان می دهد، معنا می دهد، او را تا عرش بالا می برد؛ این مجاهدتهاى یاران حسین بن على(ع) است که به این روز، این خطورت و اهمیت را مىبخشد.(19/10/1388)
عاشورا؛ سرمشق دائمى امت اسلامى
عاشورا یک حادثه تاریخى صرف نبود، عاشورا یک فرهنگ، یک جریان مستمر و یک سرمشق دایمى براى امت اسلام بود. حضرت ابىعبدالله(ع) با این حرکت - که در زمان خود، داراى توجیه عقلانى و منطقى کاملا روشنى بود - یک سرمشق را براى امت اسلامى نوشت و گذاشت. این سرمشق فقط شهیدشدن هم نیست، یک چیز مرکب و پیچیده و بسیار عمیق است.(5/11/1384)
عاشورا یک بخش از جهاد امام حسین است
امام حسین(ع) را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین(ع) است. تبیین او، امر به معروف او، نهى از منکر او، توضیح مسائل گوناگون در همان منى و عرفات، خطاب به علما، خطاب به نخبگان - حضرت بیانات عجیبى دارد که تو کتابها ثبت و ضبط است - بعد هم در راه به سمت کربلا، هم در خود عرصه کربلا و میدان کربلا، اینها را باید شناخت.(18/5/1388)
حقایق عاشورا را بازیچه قرار ندهید
گویندگان، وعاظ، مداحان، سرایندگان، همه باید توجه داشته باشند که این یک حقیقت عزیز است، با آن نبایست بازى کرد، حقایق ماجراى عاشورا را نباید بازیچه قرار داد. هر کسى یک چیزى به آن اضافه بکند، خرافهاى را به آن وصل بکند، کارهاى غیر معقول را به نام عزادارى انجام بدهد، اینها نباید باشد، اینها طرفدارى از امام حسین(ع) نیست. یک وقتى ما راجع به مسأله تظاهرات قمه، مطلبى را گفتیم، یک عدهاى گوشه کنار، صدایشان بلند شد که آقا! این عزادارى امام حسین(ع) است، با عزادارى امام حسین(ع) مخالفت نشود! این، مخالفت با عزادارى نیست، مخالفت با ضایعکردن عزادارى است. عزادارى امام حسین(ع) را نباید ضایع کرد. منبر حسینى، مجلس حسینى، محل بیان حقایق دینى یعنى حقایق حسینى است.(19/10/1386)
مقابله با تحریف
عزیزان من! مؤمنین به حسینبنعلى(ع)! امروز حسینبنعلى(ع) مىتواند دنیا را نجات بدهد، به شرط آنکه چهره او را با تحریف مغشوش نکنند. نگذارید مفاهیم، کارهاى تحریفآمیز و غلط، چشمها و دلها را از چهره مبارک و منوّر سیدالشهدا(ع) منصرف کند. با تحریف بایستى مقابله کنید.(1/3/1374)
درسهاى عاشورا
اگر این حادثه را در نظر بگیرید، حضرت ابىعبداللَّه(ع) از آن روزى که از مدینه خارج شد و به طرف مکه آمد، تا آن روزى که در کربلا، شربت گواراى شهادت را نوشید، شاید بشود گفت که انسان مىتواند در این حرکت چندماهه، بیش از صد درس مهم بشمارد - نخواستم بگویم هزارها درس، مىشود گفت هزارها درس هست - بله، ممکن است هر اشاره آن بزرگوار، یک درس باشد، اما این که مىگویم بیش از صد درس، یعنى اگر ما بخواهیم این کارها را مورد مداقه قرار بدهیم، از آن مىشود صد عنوان و سرفصل به دست آورد که هر کدام براى یک امت، براى یک تاریخ و یک کشور، براى تربیت خود و اداره جامعه و قرب به خدا، درس است. به خاطر این است که حسینبنعلى(ع) در دنیا مثل خورشیدى در میان مقدسین عالم، اینگونه مىدرخشد.(19/3/1374)
انقلاب اسلامی ایران یکی از درسهای عاشورا
بحث درسهاى عاشورا است که یک بحث زنده و جاودانه و همیشگى است، مخصوص زمان معینى نیست. درس عاشورا، درس فداکارى و دیندارى و شجاعت و مواسات و درس قیام للَّه و درس محبت و عشق است. یکى از درسهاى عاشورا، همین انقلاب عظیم و کبیرى است که شما ملت ایران، پشت سر حسین زمان و فرزند ابىعبداللَّهالحسین(ع) انجام دادید. خود این، یکى از درسهاى عاشورا بود.(18/2/1377)
درس اصلى حادثه عاشورا
این صد درس به کنار، یک درس اصلى در این عمل هست، همه آنها حاشیه است و این، متن است، این درس است (که حضرت) چرا قیام کرد؟ به امام حسین(ع) مىگفتند که شما در مدینه و مکه، محترم هستید و در یمن، آن همه شیعه هست، یک گوشه بروید که با یزید هم کارى نداشته باشید، یزید هم با شما کارى نداشته باشد! این همه مُرید، این همه شیعیان، زندگى بکنید، عبادت و تبلیغ کنید! چرا قیام کردید؟ قضیه چیست؟ این، آن سوال اصلى است. این، آن درس اصلى است. نمىگوییم کسى این مطلب را نگفته است، چرا، انصافا در این زمینه، خیلى هم کار و تلاش کردند، حرف هم زیاد زدند. حالا این مطلبى را هم که ما امروز عرض مىکنیم، به نظر خودمان یک برداشت و دید تازهاى در این قضیه است.(19/3/1374)
امام حسین(ع)، هدف دیگرى داشت، منتها رسیدن به آن هدف دیگر، حرکتى را مىطلبید که این حرکت، یکى از دو نتیجه را داشت؛ حکومت یا شهادت. البته حضرت(ع) براى هر دو هم آمادگى داشت، هم مقدمات حکومت را آماده کرد و مىکرد، هم مقدمات شهادت را آماده کرد و مىکرد، هم براى این، توطین نفس مىکرد، هم براى آن. هر کدام هم مىشد، درست بود، ایرادى نداشت، اما هیچکدام، هدف نبود؛ دو نتیجه بود.
هدف عبارت شد از بازگرداندن جامعه اسلامى به خط صحیح. چه زمانى؟ آن وقتى که راه، عوضى شده است و جهالت و ظلم و استبداد و خیانتِ کسانى، مسلمین را منحرف کرده و زمینه و شرایط هم آماده است. پس مىتوانیم اینجور جمعبندى کنیم و بگوییم که امام حسین(ع) قیام کرد تا آن واجب بزرگى را که عبارت از تجدید بناى نظام و جامعه اسلامى یا قیام در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه اسلامى است، انجام بدهد. این از طریق قیام و از طریق امر به معروف و نهى از منکر است، بلکه خودش یک مصداق بزرگ امر به معروف و نهى از منکر است. ما به چه دلیل این مطلب را عرض مىکنیم؟ ما این را از کلمات خود امام حسین(ع) به دست مىآوریم.... عنوان اینکار، همین اصلاح است، مىخواهم اصلاح کنم. این اصلاح، از طریق خروج است - خروج، یعنى قیام - حضرت در این وصیتنامه، این را ذکر کردند - تقریبا تصریح به این معنا است - یعنى اولا مىخواهیم قیام کنیم و این قیامِ ما هم، براى اصلاح است، نه براى این است که حتماً باید به حکومت برسیم، نه براى این است که حتماً باید برویم شهید بشویم، نه، مىخواهیم اصلاح کنیم. بعد مىفرماید: «ارید ان آمر بالمعروف و انهى عن المنکر و اسیر بسیرة جدى»؛ این اصلاح، مصداق امر به معروف و نهى از منکر است. من مىخواهم بدعت را از بین ببرم و سنت را احیا کنم، زیرا سنت را میراندهاند و بدعت را زنده کردهاند! اگر دنبال من آمدید، راه راست با من است، یعنى مىخواهم همان تکلیف بزرگ را انجام بدهم که احیاى اسلام و احیاى سنت پیغمبر(ص) و نظام اسلامى است. امام و پیشوا و رئیس جامعه اسلامى نمىتواند کسى باشد که اهل فسق و فجور و خیانت و فساد و دورى از خدا و اینها است، باید کسى باشد که به کتاب خدا عمل کند، یعنى در جامعه عمل کند، نه اینکه خودش در اتاق خلوت، فقط نماز بخواند، بلکه عمل به کتاب را در جامعه زنده کند، اخذ به قسط و عدل کند و حق را قانون جامعه قرار بدهد. اگر کسى ببیند حاکمى در جامعه بر سر کار است که ظلم مىکند، حرام خدا را حلال مىشمارد، حلال خدا را حرام مىشمارد، حکم الهى را کنار مىزند - عمل نمىکند - و دیگران را به عمل وادار نمىکند، یعنى در میان مردم، با گناه، با دشمنى و با ظلم عمل مىکند و با زبان و عمل، علیه او اقدام نکند، خداى متعال در قیامت، این ساکتِ بىتفاوتِ بىعمل را هم به همان سرنوشتى دچار مىکند که آن ظالم را دچار کرده است، یعنى با او در یک صف و در یک جناح قرار مىگیرد. من از همه مسلمانها شایستهترم به اینکه این قیام و این اقدام را (انجام دهم)، چون من پسر پیغمبرم. اگر پیغمبر(ص)، این تغییر، یعنى همین اقدام را بر تکتک مسلمانها واجب کرده است، بدیهى است حسینبنعلى(ع)، پسر پیغمبر(ص)، وارث علم و حکمت پیغمبر(ص)، از دیگران واجبتر و مناسبتر است که اقدام کند، من به خاطر این است که اقدام کردم.(19/3/1374)
عبرتهاى عاشورا
عاشورا غیر از درسها، عبرتهایى هم دارد. بحث عبرتهاى عاشورا مخصوص زمانى است که اسلام حاکمیت داشته باشد. حداقل این است که بگوییم عمده این بحث، مخصوص به این زمان است، یعنى زمان ما و کشور ما که عبرت بگیریم.(18/2/1377)
درسهاى عاشورا از (عبرتهاى عاشورا) جدا است، درس شجاعت، درس ایثار و امثال آن، (درسهاى عاشورا است). مهمتر از درسهاى عاشورا، عبرتهاى عاشورا است؛ کار به جایى برسد که جلوى چشم مردم، حرم پیغمبر(ص) را در کوچه و بازار بیاورند و به اینها تهمت خارجى بزنند! معناى خارجى این نیست که اینها از کشور خارج آمدند، خارجى به معناى امروز به کار نمىرود، خارجى یعنى جزو خوارج، یعنى خروجکننده. در اسلام یک فرهنگى است که اگر کسى علیه امام عادل، خروج و قیام بکند، لعنت خدا و رسول(ص) و مؤمنین، علیه چنین کسى است؛ خارجى یعنى این. در اسلام کسى که قیام کند علیه یک امام عادل، خون او هدر است. اینها آمدند پسر پیغمبر(ص)، پسر فاطمه زهرا(س)، پسر امیرالمومنین(ع) را به عنوان خروجکننده بر امام عادل - که آن امام عادل، یزیدبنمعاویه است - معرفى کردند و کارشان گرفت! آنها که دستگاه حکومت ظالمند، دلشان هر چه مىخواهد مىگویند. چرا مردم باور کنند! چرا مردم ساکت بمانند!(20/3/1375)
از عبرتها، عبرت بگیرید
آن چیزى که من را دچار دغدغه مىکند، این جاى قضیه است، ملتفتید! من مىگویم چه شد که کار به این جا رسید؟! چرا امت اسلامى که آنقدر نسبت به جزئیات احکام اسلامى و آیات قرآنى دقت داشت، در یک چنین قضیه واضحى، اینقدر دچار غفلت و سستى و سهلانگارى بشود که یک چنین فاجعهاى به وجود بیاید! این مسأله، انسان را نگران مىکند. مگر ما از جامعه زمان پیغمبر(ص) و امیرالمومنین(ع) قرصتر و محکمتریم؟ چه کار کنیم که آن طورى نشود؟ کسانى که اهل اندیشه هستند، اهل مطالعه هستند، دنبال این رشته بروند. کسانى که اهل کار و عملند، دنبال این بروند که چگونه مىشود جلوى این را گرفت؟ اگر امروز من و شما جلوى این قضیه را نگیریم - ممکن است پنجاه سال دیگر، ممکن است پنجسال دیگر، ممکن است دهسال دیگر - یک وقت دیدید جامعه اسلامى ما هم، کارش به آن جا رسید! تعجب نکنید. مگر چشمان تیزى تا اعماق را ببیند، نگهبان امینى راه را نشان بدهد، مردم صاحب فکرى کار را هدایت کنند و ارادههاى محکمى پشتوانه این حرکت باشد، آن وقت خاکریز محکمى خواهد بود، دژ محکمى خواهد بود، کسى نخواهد توانست نفوذ بکند و الا اگر رها کردیم، باز همان وضعیت پیش مىآید! آن وقت همه این خونها هدر خواهد رفت.
در آن عهد، کار به جایى رسید که پسر و نوه کسانى که در جنگ بدر، به دست امیرالمومنین(ع) و حمزه و بقیه سرداران اسلام، به درک رفته بودند، پسر همان افراد، نوه همان افراد، جاى پیغمبر(ص) نشست و سر جگر گوشه پیغمبر(ص) را جلوى خود گذاشت و با چوب خیزران به لب و دندان او زد و گفت: «لیت اشیاخى ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الاسل»، یعنى کشتههاى ما در جنگ بدر بلند شوند، ببینند که ما با کشندههاشان چه کار کردیم. اینجا است که قرآن مىگوید عبرت بگیرید، اینجا است که مىگوید: «قل سیروا فى الارض»؛ در سرزمینِ تاریخ سیر کنید، ببینید چه اتفاقى افتاده است، خودتان را بر حذر بدارید.(20/3/1375)
آیا هر جامعه اسلامى، همان عاقبت را دارد؟ اگر عبرت بگیرند، نه. اگر عبرت نگیرند، بله. عبرتهاى عاشورا اینجا است. اگر دقت نکنید، اگر مواظب نباشیم، اگر خودمان را آنچنان که باید و شاید، در این راه نگه نداریم، ممکن است آن سرنوشت پیش بیاید. عبرت عاشورا اینجا است.(18/2/1377)
اولا بیانات نه باینات
دوما مطالبت بجز بعضی هاشون مضخرف بودند و حالمونو به هم زدند
سوما روند ارسال مطالبت رو مشخص کن یا مذبی یا چیز های دیگه
اگه خواستی هم به ما سر بزن هم جوابمونو بده
ARASHKIKHAII.MIHANBLOG.COM
میل و آرشیو=میلاد خدایاری و آرش کیخایی